در دوران هشت سال دفاع مقدس، نیروهای نظامی و غیرنظامی همچون بسیج مردمی، با شروع جنگ تحمیلی، فوجفوج روانه جبهههای نبرد حق علیه باطل شدند و همچون ید واحده در مقابل دشمن زبون، به دفاع از تمامیت ارضی کشور پرداختند. در آن سالهای دود و آتش، جوانان و نوجوانانی بودند که با سن کم، بیهیچ هراسی از دشمن، راهی جبههها شدند و رشادتهای زیادی از خود به نمایش گذاشتند. نصراله حسونیبحرینی، نوجوان ۱۳ ساله آن روزهای جنگ و رئیس کنونی بهداشت و درمان صنعت نفت آبادان و سکینه کاووسی، پرستار جوان آن روزهای بهداشت و درمان صنعت نفت مسجدسلیمان و بازنشسته امروز این سازمان، از آن دسته کسانی هستند که خاطراتی ماندگار دارند از آن رشادتها.
در آن دوران که آتش جنگ زبانه میکشید، صحنههای دلخراش متعددی از مقابل چشمان بسیاری میگذشت و در اذهان ثبت میشد؛ صحنههایی همچون شهادت همرزمی که تا ثانیهای پیش با دشمن میجنگید.
برخی یادگاران دوران جنگ که پهلوانان نوجوان آن دوران بودند، امروز با گذشت سالها، افراد مقتدری شدهاند و هماینک نیز با دل و جان به کشور خدمت میکنند. بحرینی از نوجوانان آن دوران در اروندکنار است؛ شهری در ۵۴ کیلومتری آبادان در نقطه صفر مرزی که در زمان جنگ تحمیلی، هجمه زیادی را از سوی دشمن شاهد بود و زخم آن را بارها بر پیکر خود دید، بهطوری که ۶ ماه پس از جنگ خالی از سکنه شد.
بحرینی که از ساکنان همین شهر بود، با اشاره به آن روزهای جنگ میگوید: در دوران جنگ تحمیلی، علاقه به دفاع از کشور، ایثار و شهادت در چهره تکتک رزمندگان موج میزد. آنها داوطلبانه، خانه و کاشانه خود را رها کرده بودند تا از کیان کشور دفاع کنند؛ از قشرهای مختلف مردمی در میانشان بود: دانشجوی رشته پزشکی، مکانیک و… که با رها کردن درس و دانشگاه، به میدان آمده بودند تا دشمن نتواند حتی یک وجب از خاک وطن را تصاحب کند.
یک خاطره
بحرینی با بیان اینکه در آن روزها که برای دفاع از خاک وطن، داوطلبانه به جبهه رفته، نوجوانی ۱۳ ساله بوده، اظهار میکند: آبادان و مسجدسلیمان، شهرهایی هستند که در دوران دفاع مقدس بهویژه در شروع جنگ، هجمههای زیادی به آنها شد و موشکهای بسیاری به آنها اصابت کرد و من با آن سن کم میدیدم که همرزمانم برای دفاع از خاک وطن، چه ایثار و فداکاریهایی میکنند.
جنگ پر است از خاطرات تلخ و گاه شیرین؛ از آن جهت که صحنههای ماندگاری در ذهن ثبت میشود که شاید تکرارناشدنی باشد و بحرینی از میان بیشمار خاطره آن دوران به یک مورد اشاره میکند و ادامه میدهد: در مقطعی از جنگ در یکی از مناطق، عزیزی بود که ترکشخورده بود. وقتی خود را بالای سر او رساندم، با خنده میگفت که چیزی نیست و یک ترکش کوچک است و حالش خوب است. نظیر چنین صحنههایی در جبهههای جنگ بهوفور دیده میشد؛ صحنههایی که حکایت از عشق به وطن داشت.
ایثارگران پشت جبهه
رئیس بهداشت و درمان صنعت نفت آبادان میگوید: این ایثارگریها تنها به خط مقدم محدود نمیشد و پشت جبههها نیز شاهد جانفشانیهای زیادی بودیم. در آن دوران پزشکان و پرستاران نیز با ازخودگذشتگی تمام و امدادرسانی به مجروحان جنگ، خدمات قابلتوجهی ارائه میکردند.
بحرینی درباره خدماترسانی در حوزه درمانی، به بیمارستان صنعت نفت آبادان در دوران جنگ تحمیلی اشاره و تصریح میکند: این بیمارستان در دوران هشت سال دفاع مقدس، از ابتدای جنگ با توجه به موقعیت راهبردی آن و دیوار به دیوار بودنش با پالایشگاه آبادان، همچنین قرار داشتن در نقطه صفر مرزی در کنار رودخانه اروند در تیررس دشمن قرار داشت، بهگونهای که هواپیماهایی که پالایشگاه آبادان را بمباران میکردند، ترکشهایش به بیمارستان نیز اصابت میکرد که بهدلیل این بمباران، چند بخش آن با خاک یکسان شد.
وی میافزاید: بیمارستان صنعت نفت آبادان در دوران دفاع مقدس، به جز یکی، دو سال آخر که مردم مجبور به تخلیه شهر شدند، فعالیت خود را ادامه داد. همه بیماران را ویزیت میکرد و اتاق عمل آن نیز دایر بود، بهطوریکه اگر همکاران پالایشگاه یا مردم شهر زخمی میشدند، این بیمارستان پذیرای آنها بود تا مداوای لازم را روی مجروحان انجام دهد. بهداشت و درمان صنعت نفت آبادان در دوران جنگ ۱۶ شهید تقدیم کرد، ضمن اینکه بسیاری از عزیزان نیز آن زمان زخمی و اسیر شدند. بحرینی، دوران دفاع مقدس را دوران خاصی میداند که در آن ایثار و فداکاری موج میزد و اظهار میکند: در آن زمان همه کسانی که به جبههها آمده بودند، به یک چیز فکر و به آن عمل میکردند و آن دفاع از خاک کشور بود، بهطوری که بسیاری از آنها تا شهادت پیش رفتند و امنیت را برای ما که ماندیم، بهجا گذاشتند. یاد و خاطره ایثارگریهای آن روزها را گرامی میدارم و امیدوارم اینروحیه ایثار و شجاعت در ما حفظ و تقویت شود.
از جنگ و پایان آن، سالهاست که میگذرد و با گذر از آن دوران و شروع بازسازیها، زنان، کودکان و کهنسالانی که ناگزیر به ترک شهر خود شده بودند، به خانه و کاشانهشان بازگشتند.
بحرینی میگوید: بعد از جنگ تحمیلی، اروندکنار و آبادان با مشارکت سازمان بازسازی کشور و مردم بازسازی شد و من نیز به همراه خانواده به زادگاهم بازگشتم و با ادامه تحصیل و کسب معدل خوب در دوران راهنمایی و دبیرستان، در آزمون تربیت معلم قبول شدم، اما از آنجا که علاقهمند به رشته پزشکی بودم در ۱۳۷۲ موفق شدم به دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی تهران راه یابم و تخصص داخلی خود را نیز پس از دوره عمومی به پایان برسانم و سال ۱۳۸۵ در منطقه جنوب کشور مشغول به خدمت شوم.
رئیس بهداشت و درمان صنعت نفت آبادان میگوید: به استناد پروندههای باقیمانده از زمان جنگ و بازبینی ۲۵ دفتر پذیرش مربوط به آن دوران در بیش از ۱۳ هزار صفحه، افزون بر ۱۵۰ هزار مراجعهکننده در دفاتر بهداشت و درمان صنعت نفت آبادان ثبت شده که نشان از تلاش و ایثارگریهای این مجموعه در دوران جنگ دارد. متأسفانه در زمان جنگ، بسیاری از مستندات پزشکی از بین رفته، اما بنا بر باقیمانده مستندات، جانبازان آن دوران که پروندهای در بهداشت و درمان صنعت نفت آبادان دارند، از شهرهای مختلف به این مرکز مراجعه و گواهی جانبازی دریافت میکنند.
اکنون این مستندات مهم بهدلیل گذر زمان، پوسیده شده است، از این رو مذاکراتی با آستان دفاع مقدس و سازمان بهداشت و درمان صنعت نفت انجام شده تا این اسناد مکانیزه و بهعنوان یادگار هشت دفاع مقدس، به موزه دفاع مقدس اهدا شود.
۸ هزار عمل جراحی در زیر آتش
در دوران جنگ تحمیلی، در کنار رزمندگانی که در جبههها با دشمن بعثی میجنگیدند، پزشکان و پرستارانی هم بودند که در سنگری دیگر ایثارگری میکردند. سکینه کاووسی، پرستار بازنشسته امروز از آن جمله است. وی که اصالتاً مسجدسلیمانی است و در سال ۱۳۵۲ با استخدام در صنعت نفت، وارد حرفه پرستاری شده، میگوید: پس از دو سال آموزش در آموزشگاه پرستاری مسجدسلیمان، به جمع همکاران پرستار خود در صنعت نفت پیوستم و در همان زمان در بخش جراحی فعالیت خود را شروع کردم.
کاووسی اظهار میکند: با نخستین بمباران شهر مسجدسلیمان، بهدلیل تعداد کم پرستار از من خواسته شد که خود را به این بیمارستان برسانم. وقتی وارد محیط شدم، تقریباً همهچیز را نیمهتعطیل دیدم. تعداد کسانی که در آنجا فعالیت داشتند، در مجموع ۸ پرستار و ۱۶ جهادگر بود.
وی ادامه میدهد: پزشک جراحی در بیمارستان بود که در بدو ورود، از من خواست در اتاق عمل حاضر شوم؛ با اینکه تجربه کاری نداشتم و فقط دوره آموزشی را گذرانده بودم، ایشان به من اعتماد کردند و آن روز در اتاق عمل بهعنوان دستیار به جراحی کلیه پرداختم.
این پرستار بازنشسته میگوید: روز بسیار سختی بود، اما از آنجا که مفید واقع شده بودم، احساس خوشحالی میکردم.
وی ادامه میدهد: ساعت ۱۶ همان روز صدای غرش هواپیما را شنیدم و پس از آن بمباران شهر شروع شد. در این حمله هوایی، دو نقطه شهر بمباران و شمار زخمیهایی که به بیمارستان انتقال مییافت، زیاد شده بود. من که تازه به منزل رسیده بودم، با تلفن ناظم داخلی بیمارستان و خودرویی که فرستاده بودند، دوباره روانه بیمارستان شدم.
اوضاع بیمارستان اضطراری اعلام شده بود و هر خودرویی که میرسید، مجروحانی در آن بودند که باید بهسرعت به آنها رسیدگی میشد. تعداد مجروحان و گاه شهدا آنقدر زیاد بود که حتی سردخانه بیمارستان نیز پاسخگو نبود.
کاووسی تصریح میکند: در آن شرایط جنگی، مادران، کودکان خود را در آغوش گرفته بودند و با پدر و مادر کهنسالی که داشتند، خانههای خود را ترک کرده و به بیابان پناه برده بودند. شرایط دشواری بود؛ خطر بمباران از سوی هواپیماهای عراقی، گرمای هوا، جانوران گزنده و احتمال گزیدگی و در زمستان نیز بارانهای سیلآسا و سرمای آزاردهنده تهدیدکننده بود.
وی ادامه میدهد: بهدلیل کمبود نیروی پرستار، آموزشگاه بهیاری بیمارستان نفت مسجدسلیمان که تعطیل شده بود، در سال ۱۳۶۱ فعالیت خود را از سر گرفت. نیروهای داوطلبی که میآمدند، دوره یکساله پرستاری را در آن آموزشگاه طی میکردند و سپس وارد کار میشدند.
کاووسی از سال ۱۳۵۹ تا زمانی که قطعنامه ۱۵۹۸ امضا شد، در کادر درمانی بیمارستان صنعت نفت مسجدسلیمان، ۸ هزار و ۷۸۰ مورد عمل جراحی انجام داده، در حالی که مسجدسلیمان بیش از ۹۰ بار بمباران شده است.
روزهای جنگ و دفاع مقدس در سرزمینی که امروز با آسودگی خیال در آن زندگی میکنیم، فراموشناشدنی است؛ فراموشنشدنی از این نظر که برای حفظ تمامیت ارضی کشور و امنیت آن، هزاران شهید در خون خود غلتیدند و شماری نیز سالها رنج اسارت را بر خود هموار کردند تا ایران باقی بماند.
هفتهنامه مشعل