به گزارش شانا به نقل از هفتهنامه مشعل، در اوج انقلاب، جنگی نابرابر به ایران تحمیل شد. در حالی که کشور از جانب استکبار جهانی تحتفشار بود و در داخل نیز جناحهای وابسته به غرب و شرق با ایجاد هیاهو و درگیریهای نظامی درصدد تضعیف نظام بودند و نیروهای نظامی نیز به علت تبعات قهری انقلاب، هنوز مراحل بازسازی و ساماندهی را بهطور کامل پشت سر نگذاشته بودند.
در این میان ارتش عراق نیز قصد تصرف یکهفتهای ایران را در سر میپروراند و در روزهای نخست جنگ نیز بدون مانع در مرزها تا دروازههای اهواز و خرمشهر پیش رفت و جنوب کشور را به خاک و خون کشید و لحظات تلخ و جانسوزی را برای مردم غیور جنوب رقم زد، اما در این شرایط امام خمینی (ره) به خروش آمد و مردم غیور ایران ندای انقلابیاش را لبیک گفتند و با تمام وجود از کیان کشور حفاظت کردند. هشت سال پیدرپی غروبهای شهادت و طلوعهای فتح در ذهن تمام دنیا حک کردند. ۳۱ شهریورماه ۱۳۵۹ سرآغاز هشت سال جنگ، خون، مقاومت، شهادت، ایثار و رشادتهای پیر و جوان بود، سرآغاز روزهایی که سربهسر، تن به مرگ میسپردند تا مبادا وجبی از کیان دین و وطن، به دست کفتاران حریص و متجاوز بیفتد، چراکه دفاع مقدس، رساترین واژه در قاموس ایستادگی این ملت قهرمان است. مردان این دیار در پی تجاوز کفتارصفتان ننگ و نفرین، راه آزادگی را پیمودند و حماسه آفریدند.
در جنگ تحمیلی ورزشکاران و کارمندان نیز دوشادوش مردم عزیزمان با حضور در جبهههای نبرد حق علیه باطل حضور یافتند. یکی از افرادی که با حضور در جبهه به درجه رفیع جانبازی هم نائل شد، ابوالحسن غلامی از کارکنان شرکت نفت و گاز گچساران و ورزشکاران قدیمی است که در اوج جوانی ورزش را کنار گذاشت و به جبهههای حق علیه باطل رفت تا دوشادوش سایر رزمندگان از کیان کشورمان دفاع کند. به مناسبت گرامیداشت هفته دفاع مقدس با این فوتبالیست قدیمی که هماکنون مدیرتیم فوتبال باشگاه نفت و گاز گچساران است گفتوگویی داشتیم که با هم میخوانیم.
ابتدا با یک بیوگرافی از خودتان شروع کنید؟
سال ۱۳۴۹ در منطقه باشت روستای نارگ موسی متولد شدم. ۳۶ سال است که در نفت و گاز گچساران مشغول خدمت هستم. در رشته مدیریت دارای مدرک تحصیلی کارشناسی ارشد هستم. جانباز ۵۵ درصد هستم و دو پسر دارم و اینکه پدر من جانباز شیمیایی دفاع مقدس بود که مرحوم شد، البته باید این را هم اضافه کنم پدر مرحومم از کارکنان قدیمی نفت و گاز گچساران بود. هم اکنون نیز بهعنوان مدیر خدمات نفت گچساران و مدیر تیمهای فوتبال نفت و گاز گچساران مشغول فعالیت هستم.
قبل از جنگ تحمیلی در چه رشته ورزشی فعالیت میکردید؟
من از کودکی مانند هر پسربچهای به فوتبال علاقه داشتم و برای همین در رشته پرهیجان فوتبال به ورزش میپرداختم و در سطح نوجوانان و جوانان شهر و استان بازی میکردم، البته باید این را هم اضافه کنم در مدرسه آریوبرزن و ۱۷ شهریور بازیکن منتخب مدرسه در مسابقات آموزشگاههای گچساران بودم. سپس در تیم فوتبال نوجوانان دارایی گچساران بازی کردم. جبهه هم که رفتیم معمولاً از بازیکنان منتخب تیم گردان امام حسین (ع) بودم.
چه شد راهی جبهههای جنگ شدید؛ چند سال داشتید که به جبهه رفتید؟
حدود ۱۳ سالم بود که پدرم در عملیات بدر جانباز شد، از آنجا که فرزند بزرگشان بودم و با توجه به درسی که از پدر آموخته بودم، در ابتدای کلاس اول هنرستان بر اساس عشق و علاقهای که داشتم و آن چیزی که عقل به من حکم میکرد، در ۱۴ سالگی عازم جبهه جنگ حق علیه باطل شدم.
در کدام عملیات یا عملیاتهای دفاع مقدس حضور داشتید؟
نخستین باری که در جبهه حضور پیدا کردم ۱۴ سال و هفت ماه داشتم. در عملیات والفجر ۸ و کربلای ۴ حضور داشتم و در عملیات کربلای ۴ از ناحیه پای راست مجروح شدم و پایم از بالای زانو قطع شد، پس از آن پای مصنوعی گذاشتم و اواخر جنگ با همان پای مصنوعی حدود دو ماه به جبهه رفتم.
خاطرهای از جبهه دارید که برایمان بگویید؟
خاطره که زیاد است، اما خاطرهای که رنگ و بوی ورزشی و فوتبالی داشته باشد این است که من قبل از عملیات کربلای ۴ آمده بودم مرخصی. بعد از مرخصی که برگشتم، دیدم مسابقات فوتبال در گردان برگزار میشود. یکی از تیمها حالا با توجه به اینکه من بازیکنان ریزنقش و سرعتی بودم، فوری من را صدا زدند که وارد مسابقه شوم. یک نفر همسن و سال خودم به شوخی گفت این عادلانه نیست شما که تازه آمدی، بروی داخل بازی! من بچه سید هستم، اما اینجا هرچقدر خواهش میکنم من را بازی نمیدهند. خلاصه با حالت شوخی آمد که بازی کند، دیدم پشت کمرش با خودکار نوشته ورود تیر و ترکش ممنوع، یا زیارت یا شهادت، این گذشت و بعد از اینکه چند ماه بعد من مجروح شدم، بعدها پرسوجو کردم، دیدیم ایشان که اسمش هم آقاسید مختار بود، مفقود شده و بعد از مدتها جسد مطهرش پیدا شد و نکته جالب توجه اینکه همه بدن این نوجوان داخل اروند از سوی ماهیها آسیبدیده بود، اما کمر ایشان سالم مانده بود.
بعد از جبهه و جنگ ورزش را ادامه دادید؟
من بعد از جنگ پای مصنوعی گذاشتم. با توجه به شرایط جسمانی خیلی دلم میخواست فوتبال قطع عضو بازی کنم، اما چون در این رشته در شهر ما فعالیتی نبود، رفتم به سمت شنا و کوهنوردی و بهخصوص والیبال نشسته که در ادامه عضو تیم والیبال نشسته جانبازان نفت و گاز گچساران شدم و در این تیم بازی میکردم تا اینکه به لیگ زیرگروه و در ادامه تا لیگ برتر ایران صعود کردیم. به رشته شنا هم که علاقه دارم و برای همین خیلی به این رشته میپردازم. کوه هم زیاد میروم ازجمله اینکه یک بار موفق شدم با سایر دوستان قله ۳۸۰۰ متری سهند را فتح کنم. همین الان فرصت داشته باشم با بچهها فوتبال بازی میکنم یا گاهی هم در سالن فوتسال بازی میکنم. به پینگپنگ هم علاقه زیادی دارم و گاهی اوقات بازی میکنم.
گویا به غیر از ورزش کردن در کار مدیریت ورزش همدستی بر آتش دارید در این مورد هم توضیح میدهید؟
بله من در این سالها از ورزش جدا نبودم و همیشه سعی کردم بهترین شرایط برای ورزشکاران نفتی فراهم باشد تا بتوانند در مسابقات کشوری و بینالمللی بدرخشند. برای همین دورانی هم که مسئول ورزش شرکت بهرهبرداری نفت و گاز گچساران بودم، در کارنامه من نایبقهرمانی آسیا در واترپلو، چهارم هندبال آقایان در آسیا، صعود با تیم فوتبال نفت و گاز به لیگ یک وجود دارد، همچنین قهرمانی پینگپنگ با تیم بزرگسالان و تیم نوجوانان و جوانان، صعود تیم والیبال نشسته به لیگ برتر باشگاههای کشور، نایبقهرمانی تیم هندبال بانوان در لیگ برتر ایران، سه سال قهرمانی هندبال آقایان در لیگ برتر ایران و معرفی حدود ۴۳ ملیپـوش در رشتههای مختلف ورزشی ایران از دیــگر عناوینی است که به همراه تیمهای ورزشی نفــت و گـــاز گــچساران بـهدست آوردهام.